مطالب پیشنهادی از سراسر وب

» برج شعله باکو

اسرار و افسانه های مختلف مربوط به برج خیمه باکو وجود دارد. با این حال، رمز و تور باکو نوروز 97  راز اصلی این است: طراحی و هدف برج. در همین حال، تا 20 افسانه مربوط به برج خیمه باکو وجود دارد. بخش بزرگی از آنها به دوره اسلامی و قرون وسطی تاریخ باکو مرتبط است. اما دیگران عمیقا به زرتشتیان آذربایجان یا تاریخ، مذهب و فرهنگ پیش از اسلام ریشه دارند. برخی از آنها دوره قرون وسطی یا اسلامی باکو را بازتاب می دهند. تعدادی از افسانه هایی که به زمان های مدرن رسیده اند، به دوره زرتشتی باکره یا دوره پیش از اسلام ریشه دارند. احتمالا حماسه قابل تحسین در برج خیمه باکو، افسانه ای درباره نجات دهنده دختر باکره با رنگ مشکی است که مردم باکو را از بردگی نجات داد. حماسه ریشه های اعتقاد و فرهنگ زرتشتی آذربایجان را نشان می دهد

یک بار یک شهر باستانی باکو وجود داشت. این قلعه دارای آتش پیش فروش تور باکو نوروز 97 معبد برج بود. در زمان بسیار قدیم باکو، دشمن قلعه محاصره شده است. دشمن مردم باکو را به تسلیم اعطا کرد اما آنها از آن رد شد. بنابراین دشمن محاصره را برای تخریب قلعه و تسخیر تمام ساکنان به بردگی آغاز کرد. مدافعان بسیاری از قلعه در تلاش برای متوقف کردن حملات دشمن بودند. در همین حال، قیمت تور باکو نوروز 97 فرمانده دشمن دستور داد که خطوط آبرسانی را از میان بردارند و با هدف سرنگون کردن مدافعان قلعه. بنابراین همه در داخل قلعه تشنه بودند. بدون آب هیچ غذایی، تنها خون و مرگ. و Magi عالی، همراه با دیگر کشیشان، به آتش مقدس در قلعه "آتش معبد برج، دعا از خداوند اهورا مزدا برای کمک به مردم دعا کرد. آنها روز و شب دعا کردند تا اهورا مزدا را نجات دهند و دشمن را به عقب براند. سرانجام، نمازهایت را شنید. روز بعد مردم دیدند که یک قطعه بزرگ آتش مقدس از بالای سرپوش معبد برج به زمین افتاده است. دختر زیبا از آتش آمد. او موهای طولانی و آتش رنگی داشت. جمعیت به زانو افتاد و شروع به دعا کردن کرد. او گفت: "نگران نباش، من به شما کمک می کنم و از شما محافظت می کنم. یک شمشیر و یک کلاه را به من بدهید. دشمن نباید موهای دختر من را ببیند. دروازه قلعه را باز کنید." در همین حال، فرمانده دشمن در انتظار کشف قلعه برای مبارزه با یک نفر بود. اگر قلعه "قلعه" به مبارزه برسد، ارتش دشمن عقب خواهد ماند. اما اگر دشمن برنده شود، قلعه را به دست خواهند گرفت و تمام ساکنان زنده ماندن، برده خواهند شد. دروازه قلعه باز شد و فرمانده دشمن متوجه شد که یکی از پلان ها در حال مبارزه با او هستند. نبرد سنگین آغاز شد. پیش فروش تور باکو نوروز 97 در یکی از لحظه های نعمت خداوند، پهلوان قلعه، دشمن را نابود کرد و یک چاقو را به گردنش گذاشت. فرمانده دشمن فریاد زد: "شما پیروز می شوید، چه کسی هستی؟ کلاه خود را بیرون ببرید، من می خواهم چهره شما را ببینم، پلان!" او کلاه گیس را برداشت و دید که قلعه "pahlevan" یک دختر زیبا با موهای طولانی و آتشین است. او می گوید: "اوه، شما دختر هستی، دختر شجاع و زیبا هستی! دختران باکو خیلی شجاع هستند، قلعه ی خود را هرگز تسخیر نمی کنند! زیبایی من را بکش!" او برای زیبایی و شجاعتش به او عشق ورزید. او از او خواست تا ازدواج کند. البته، دختر او را نکشید او همچنین برای او قلب باز را دوست داشت. در نهایت، دشمن باکو را دستگیر نمیکرد و مردم محلی به عنوان برج خیمه به عنوان یک برج معرفی شدند.

فرم ارسال نظر


مطالب پیشنهادی از سراسر وب


  ساخت وبلاگ   |   روانشناس ایرانی در لندن   |   دستگاه آب قلیایی دکتر مومنی  


آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین مطالب مجله


رپورتاژ آگهی ثبت کن و دیده شو !! رپورتاژ آگهی ثبت کن و دیده شو !! مشاهده